چگونه آنچه را که نمی دانیم، بدانیم.
خودآگاهی؛ آگاهی از روحیات، خواستهها، نقاط قوت، ضعفها و سایر عناصر تشکیلدهنده وجودی خود، و همچنین شناخت چگونگی درک دیگران از این عوامل در خود؛ مهارت مهمی برای زندگی شخصی و شغلی همه افراد است. خودآگاهی پایهای بنیادین از هوش هیجانی است که توانایی ما را برای برقراری ارتباط و همکاری با دیگران افزایش میدهد. برای هر نقش و سمتی که شامل تعامل با مردم باشد، به ویژه در یک موقعیت مدیریتی؛ خودآگاهی ارزش غیر قابل وصفی را برای افراد بوجود میآورد.
اما شما خودتان را می شناسید، نه؟ شما نسبت به نیازها و خواستههای خود صادق هستید. شما صفاتی را که در آنها برتری دارید و صفاتی را که نیاز به کمک دیگران دارید تشخیص میدهید. اگر هنگامی که حس قضاوت دیگران بر شما غلبه میکند و اجازه میدهید احساسات شما اقدامات ناپسندی را در شما برانگیزد، احساسات خود را کنترل می کنید. شما به اندازه کافی خودآگاه هستید، درست است؟
از نظر آماری، احتمال این وجود دارد که شما واقعاً در خودآگاهی مهارت نداشته باشید. اکثر افراد معتقدند که این استعداد را دارند، اما طبق آماری که مدرسه کسبوکار هاروارد منتشر کرده است، فقط بین 10 تا 15 درصد از افراد دارای خودآگاهی هستند. این گزارش همچنین نشان می دهد که تقریباً 40 درصد بین نحوه گزارش مدیران از سطح هوش هیجانی خود در مقابل آنچه که در واقعیت سنجیده می شود، فاصله وجود دارد.
در واقع، این موضوع کاملا طبیعی است که از میزان عدم خود آگاهی خود بی اطلاع باشید.
کمبود خودآگاهی به عنوان یک موضوع سازمانی می تواند مربوط به توصیفاتی فصیحانه در غالب:
شناخته شده های شناخته شده
ناشناخته های شناخته شده
شناخته شده های ناشناخته
ناشناخته های ناشناخته
باشد. از نظر استراتژی مدیریت ریسک، به نظر می رسد که این نوع اعتماد به نفس در مورد خودآگاهی خود، به وضوح در گروه نهایی قرار می گیرد؛ که خود خطر زیادی را می تواند به همراه داشته باشد، زیرا ما نمی دانیم که خطری وجود دارد، و بنابراین برای مقابله با آن آماده نمی شویم.
هوش هیجانی تنها مهارتی است که مدیران خیلی به ارزیابی وجود آن در خود بها نمی دهند و باور دارند که همواره دارای هوش هیجانی بالا هستند. در واقع، بین عملکرد خود و امتیازاتی که کارمندانشان به آنها می دهند، 26.64٪ فاصله عملکرد کلی وجود دارد. از آنجا که این یک روند ثابت است، این بدان معنی است که مردم تصور می کنند دارای مهارتهایی هستند که برای موقعیت فعلیشان مفید خواهد بود، چرا که می خواهند این موقعیت را حفظ کنند. شاید هیچ مدرکی وجود نداشته باشد که نشان دهد آنها از این صلاحیت ها برخوردار هستند، اما چون این واقعیت ایده آل است، آنها حقیقت را نادیده می گیرند و سعی می کنند آن را به وجود بیاورند.
حقیقت تأسف آور این است که وقتی صحبت از مسئله خودآگاهی در سطح اندک می شود، خود مسئله نیز علتی است که حل آن را پیچیده می کند. درنهایت ، برای همه افراد یک راه حل واحد وجود ندارد، اما چند مرحله وجود دارد که می تواند به کاهش چالش های این مسئله کمک کند.
اول، هیچ فرض اولیهای را در نظر نگیرید. ممکن است خودتان را بسیار همدل و هماهنگ با افکار و احساسات دیگران بدانید، اما تا زمانی که این موضوع به صراحت توسط دیگران و اطرافیان بیان نشود، این احتمال زیاد نیست. و حتی اگر این موضوع به شما گفته شود، همه افراد نیازها و شخصیت های منحصر به فردی دارند، بنابراین انتظار نداشته باشید که بتوانید همه را به طور مساوی در نظر بگیرید.
دوم، در مسیر یادگیری و آموختن خودتان فعال باشید. آزمون های شخصیت را انجام دهید. خود آگاهی را تمرین کنید، کارهای جدیدی را امتحان کنید. افراد با گذشت زمان تغییر و رشد می کنند و شخصیتی که دارید تأثیر زیادی در نحوه تعامل شما با دیگران دارد.
باز هم باید یادآوری شود که هیچ راه حل قطعیای برای خودآگاهی وجود ندارد، اما صرفاً تشخیص اینکه خودآگاهی ممکن است نقطه ضعف شما باشد و تلاش کردن شما برای بهتر شدن آن؛ سطح پیشرفت شما را نشان می دهد.